معراج رسول اکرم
نوشته شده توسط : حسین ملک

3- اسراء از کجا انجام شد؟

همانگونه که در تاریخ ماه و سال و شب اسراء اختلاف دیده‏می‏شود در جا و مکانی هم که آنحضرت از آن جا به اسراء رفت‏اختلاف است که برخی گفته‏اند از شعب ابی طالب اسراءانجام شده و در برخی از روایات آمده که از خانه ام هانی دخترابو طالب آنحضرت به اسراء رفت و آیه شریفه‏«سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام...»را به همه شهر مکه تاویل کرده‏و گفته‏اند:مراد از«مسجد الحرام‏»همه حرام مکه است.و برخی‏هم گفته‏اند:تاویل و حمل لفظ بر مجاز خلاف ظاهر است واسراء از خود مسجد الحرام انجام شده.

ولی با تذکری که در بخش قبلی دادیم که اسراء بیش ازیکبار انجام شده میتوان میان این روایات را اینگونه جمع کرد که‏یکبار از مسجد الحرام بوده و دفعات دیگر از خانه ام هانی و یاشعب ابی طالب.

اگر چه قول آخر یعنی انجام آن از شعب ابی طالب بعید بنظرمیرسد زیرا بر طبق برخی از روایات هنگامی که ابو طالب درآن شب از غیبت آنحضرت اطلاع یافت ‏بنی هاشم را درمسجد الحرام گرد آورد و شمشیرش را برهنه کرده قریش را تهدید به جنگ کرد ، و چون صبح شد و رسول خداصلی الله علیه و اله بازگشت ، به مسجد الحرام آمده و آنچه را دیده بود برای قریش نقل کرد و ازکاروانی که در راه دیده بود خبر داد ، وخبرهای دیگر،که بابودن آنحضرت در شعب و سالهای محاصره قریش مناسب ‏نیست. و احتمال دیگر نیز آنست که از خانه ام هانی و یا شعب‏ابی طالب خارج شده و به مسجد الحرام آمده و از آنجا به اسراء رفته‏باشد.

 

 

 

 

4- اسراء چگونه انجام شد؟

شاید بیشترین اختلاف نظرها و رد و ایرادها در ماجرای اسراءو معراج رسول خداصدر این بخش از داستان مزبور باشد که‏هر کس برای خود نظری ارائه کرده تا آنجا که عایشه-با اینکه‏در هنگام اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله پیوندی با آنحضرت نداشته‏و سالها بعد از آن بعنوان همسر بخانه آنحضرت آمده و اساسا چندسال اندک از عمر او بیش نگذشته بود-و یا اصلا بدنیا نیامده‏بوده (5) در اینجا اظهار نظر کرده و گفته است: «ما فقد (6) جسد رسول الله صلی الله علیه و اله و لکن الله اسری بروحه‏(7)

جسم رسول خدا صلی الله علیه و اله مفقود نشد یا آنرا ناپدید نیافتم ولی خدا روح‏آنحضرت را به اسراء برد. و یا معاویه‏ای که در آنروزگار بچه‏ای بیش نبوده و درکوچه‏های مکه بدنبال پدرش ابو سفیان سرگرم توطئه و آزار رسول‏خداصلی الله علیه و اله شب و روزش را سپری می‏کرده و تا پایان عمر هم دردشمنی خود با بنی هاشم و خاندان آنحضرت و از بین بردن‏فضائل و محو نام و آوازه آنها لحظه‏ای دریغ نکرده و از این‏گونه معارف بوئی نبرده در اینجا به اظهار عقیده پرداخته و درباره‏اسراء گفته است: انها رویه صادقه(8) . رویای صادق و خواب درستی بوده؟

و قبل از آنکه نظرات و عقاید دیگران را بیان داریم برای‏روشن شدن ذهن خوانندگان محترم باید بگوئیم اینگونه نظرها مخالف اجماع دانشمندان و صریح آیات قرآنی است،که اسراءرسول خداصلی الله علیه و اله با روح و جسم هر دو بوده،زیرا آیه شریفه سوره‏اسراء اینگونه است:

سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی‏المسجد الاقصی(9) منزه است آن خدائی که سیر شبانه داد بنده خود را از مسجد الحرام به مسجداقصی.

و با توجه به اینکه آیه شریفه در مقام امتنان و منت گذاری بررسول خدا است و این داستان را بعنوان یک معجزه وامر خارق العاده‏ای که از قدرت و عظمت‏بی‏انتهای خدای عز و جل‏سرچشمه گرفته است‏بیان می‏دارد،و آنرا نشانه‏ای از عظمت‏خود میداند...

و علت آنرا نیز نشان دادن آیات و نشانه‏های عظمت‏خودبه پیامبر بزرگوارش ذکر کرده و بدنبال آن می‏فرماید: لنریه من آیاتنا(10). یعنی-تا به او نشان دهیم آیات و نشانه‏های خود را.

بدیهی است که این تعبیرات با خواب دیدن و سیر شبانه درخواب هیچگونه تناسبی ندارد،و این خواب را همه کس میتواندبه بیند چه صالح و چه غیر صالح،و بگفته مرحوم علامه طباطبائی‏چه بسا افراد غیر صالح و گناهکار خوابهائی بهتر و جالب‏تر ازمردمان مومن و با تقوی ببینند،و خواب در نزد عموم مردم جز نوعی از تخیل و خیال پردازی نیست که نمی‏تواند نشانه قدرت وعظمت‏خدای تعالی باشد...

و نیز با توجه به اینکه‏«عبد»که در آیه آمده به جسم و روح‏هر دو اطلاق میشود،چنانچه در جاهای دیگر قرآن هست.

و بهر صورت اصل این مطلب که اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله باجسم و روح بوده با توجه به مدلول آیه شریفه و تواتر روایات وارده ‏و اجماع و اتفاق کلمات دانشمندان اسلامی قابل انکار نیست (11) ، تنها در مورد معراج رسول خداصلی الله علیه و اله از بیت المقدس به آسمانها وبازگشت آنحضرت و مشاهدات او در آسمانها و دیدار و گفتگو با پیمبران الهی ، بحث و مناقشه بسیار شده که اجمالی از آن ذیلا از نظر شما می‏گذرد:

مرحوم طبرسی در کتاب مجمع البیان پس از ذکر اصل‏داستان اسراء میگوید: تمامی روایاتی که در داستان اسراء ومعراج رسیده به چهار دسته تقسیم میشود:

1- آندسته از روایاتی که صحت آنها مقطوع است‏بخاطر تواتر اخبار در این باره و گواهی علم و دانش به صحت آن.

2- آنچه در روایات آمده و عقول مردم صدور آنرا تجویز نموده‏و اصول اسلامی نیز از قبول آنها ابائی ندارد و می‏پذیرد،که ماهم آنها را می‏پذیریم و میدانیم که آنها در بیداری بوده نه در خواب.

3- روایاتی که ظاهر آنها مخالف با بعضی از اصول اسلامی‏است ولی تاویل آنها بنحوی که با اصول عقلی موافق باشدممکن است که ما اینگونه روایات را بهمین نحو تاویل می‏کنیم.

4- روایاتی که نه ظاهر آنها صحیح است و نه قابل تاویل‏است مگر با سختی و دشواری شدید که در اینگونه روایات بهترآنست که آنها را نپذیرفته و کنار بزنیم.

مرحوم طبرسی پس از این تقسیم بندی می‏فرماید: اما دسته اول که مقطوع است همان اصل اسراء و معراج‏آنحضرت است‏بطور اجمال.

و اما دسته دوم مانند روایاتی است که آنحضرت در آسمانهاگردش کرده و پیمبران را دیده و عرش و سدره المنتهی و بهشت ودوزخ را مشاهده نموده و امثال اینها.

و اما دسته سوم مانند آنچه روایت‏شده که آنحضرت مردمی‏را در بهشت مشاهده نمود که به نعمتهای الهی متنعم بودند وجمعی را در دوزخ دید که در آن معذب بودند که اینگونه روایات حمل میشود بر اینکه اوصاف و نامهای ایشان را دیده نه خودشان‏را.

و اما دسته چهارمکه قابل پذیرش نیست مانند آن روایاتی‏که رسول خداصلی الله علیه و اله با خدای تعالی رو در رو سخن گفت و او رادیده و با او بر تخت نشست و امثال اینگونه روایاتی که ظاهرآنها موجب تشبیه خدا و جسمانیت او است که خدای تعالی ازآنها منزه است و هم چنین روایاتی که میگوید:در آن شب شکم‏آنحضرت را شکافته و شستشو دادند (12) که اینها را نمی‏توان‏پذیرفت زیرا آن بزرگوار از عیب و زشتی مبرا است و چگونه‏ممکن است دل و معتقدات آنرا با آب شستشو داد(13)

و مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله در تفسیر المیزان پس از ذکر کلام‏طبرسی میگوید:

تقسیم مزبور به جا است،جز اینکه بیشتر مثالهائی که آورده‏مورد اشکال است،مثلا گردش در آسمانها و دیدن انبیاء و امثال‏آن و همچنین شکافتن سینه رسول خداصلی الله علیه و آله وشستشوی آن را از دسته چهارم شمرده و حال آنکه از نظر عقل‏هیچ اشکالی ندارد.زیرا می‏توان گفت همه آنها از باب تمثلات‏برزخی و یا روحی بوده است،و روایات معراج پر است از این‏نوع تمثلات،مانند مجسم شدن دنیا در هیات زنی که همه رقم‏زیور دنیائی به خود بسته و تمثل دعوت یهودیت و نصرانیت ودیدن انواع نعمت‏ها و عذابها برای بهشتیان و دوزخیان و امثال‏اینها.

و از جمله مویداتی که گفتار ما را تایید می‏کند اختلاف لحن‏اخبار این باب است در بیان یک مطلب،مثلا در بعضی از آنهادرباره صعود رسول خدا به آسمان می‏گوید که به وسیله براق‏صورت گرفته و در بعضی دیگر بال جبرئیل آمده و در بعضی‏نردبانی که یکسرش روی صخره بیت المقدس و سر دیگرش به‏بام فلک و آسمانها رفته است،و از این قبیل اختلاف تعبیر دربیان یک حقیقت‏بسیار است که اگر کسی بخواهد دقت کند درخلال این روایات این باب بسیار خواهد دید.

بنابر این از همین جا می‏توان حدس زد که منظور از این‏بیانات مجسم ساختن امری غیر جسمی و غیر مادی است‏به‏صورت امری مادی به نحو تمثیل و یا تمثل روحی و وقوع اینگونه‏تمثیلات در ظواهر کتاب و سنت امری است واضح که به هیچ وجه نمی‏شود انکارش کرد(14)

و مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب گوید:

مردم در معراج اختلاف کرده‏اند،خوارج آن را انکار کرده وفرقه جهمیه گفته‏اند معراج، روحانی و به صورت رویا بوده است،ولی فرقه امامیه و زیدیه و معتزله گفته‏اند تا بیت المقدس‏روحانی و جسمانی بوده ، چون آیه شریفه دارد:«تا مسجداقصی‏». عده‏ای دیگر گفته‏اند: از اول تا به آخر حتی آسمانها را هم با جسد و روح خود معراج کرده است ، و این معنی ازابن عباس و ابن مسعود ، و جابر و حذیفه و انس و عایشه و ام هانی‏روایت‏شده است.

و ما در صورتی که ادله مذکور دلالت کند آن را انکارنمی‏کنیم،و چگونه انکار کنیم با اینکه سابقه آن در دست‏هست،و آن معراج موسی بن عمران علیه السلام است که‏خدای تعالی او را با جسد و روحش تا طور سینا برد،و در قرآن درخصوص آن فرمود:«و ما کنت‏بجانب الطور»«تو در جانب طورنبودی‏»،و نیز ابراهیم را تا آسمان دنیا برده در قرآن فرموده:«و کذلک نری ابراهیم...»«اینچنین به ابراهیم نشان دادیم...»،وعیسی را تا آسمان چهارم برده در قرآن فرموده:«و رفعناه مکاناعلیا»«او را تا جایی بلند عروج دادیم‏»و در باره رسول خداصلی الله‏علیه و آله فرموده:«فکان قاب قوسین‏»«پس تا اندازه دو تیر کمان‏رسید»و معلوم است که این بخاطر علو همت آن حضرت بود،واین بود گفتار صاحب مناقب(15)

و مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان پس از نقل کلام‏ابن شهر آشوب گوید:

ولی آنچه سزاوار است در این خصوص گفته شود این است‏که اصل‏«اسراء»و«معراج‏»از مسائلی است که هیچ راهی به‏انکار آن نیست چون قرآن درباره آن به تفصیل بیان کرده،واخبار متواتره از رسول خداصلی الله علیه و آله و امامان اهل بیت‏بر طبق آن رسیده است.

و اما درباره چگونگی جزئیات آن،ظاهر آیه و روایات‏محفوف به قرائنی است که آیه را دارای ظهور نسبت‏به آن‏جزئیات می‏کنند.ظهوری که به هیچ وجه قابل دفع نیست،و با در نظر داشتن آن قرائن از آیه و روایات چنین استفاده می‏شود که‏آنجناب با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد اقصی رفته،واما عروجش به آسمانها،از ظاهر آیات سوره نجم و صریح روایات بسیار زیادی‏که بر می‏آید که این عروج واقع شده و به هیچ وجه نمی‏توان آن‏را انکار نمود،چیزی که هست ممکن است‏بگوئیم که این‏عروج با روح مقدسش بوده است.

ولیکن نه آنطور که قائلین به معراج روحانی معتقدند که به‏صورت رویای صادقه بوده است، چه اگر صرف رویا می‏بود دیگر جا نداشت آیات قرآنی اینقدر درباره آن اهمیت داده وسخن بگوید،و در مقام اثبات کرامت درباره آنجناب بر آید.

و همچنین دیگر جا نداشت قریش وقتی که آنجناب قصه را برایشان نقل کرد آنطور به شدت انکار نمایند و نیز مشاهداتی که‏آنجناب در بین راه دیده و نقل فرموده با رویا بودن معراج‏نمی‏سازد،و معنای معقولی برایش تصور نمی‏شود.

بلکه مقصود از روحانی بودن آن این است که روح مقدس‏آنجناب به ماورای این عالم مادی یعنی آنجائی که ملائکه‏ مکرمین منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهی شده ومقدرات از آنجا صادر می‏شود عروج نموده و آن آیات کبرای‏پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیاء و نتایج اعمال برایش‏مجسم شده،ارواح انبیای عظام را ملاقات و با آنان گفتگو کرده‏است،ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت نموده است و آیاتی‏از آیات الهی را دیده که جز با عباراتی امثال‏«عرش‏»«حجب‏»«سرادقات‏»تعبیر از آنها ممکن نبوده است.

این است معنای معراج روحانی ولی آقایان چون قائل به‏اصالت وجود مادی بوده و در عالم به غیر از خدا هیچ موجود مجردی را قائل نیستند و از سوی دیگر که کتاب و سنت دروصف امور غیر محسوسه اوصافی را بر می‏شمارد که محسوس ومادی است مانند ملائکه کرام و عرش و کرسی و لوح و قلم وحجب و سرادقات ناگزیر شده این امور را حمل کنند بر اجسام ‏مادیه‏ای که محسوس آدمی واقع نمی‏شوند و احکام ماده راندارند، و نیز تمثیلاتی که در روایات در خصوص مقامات ‏صالحین و معارج قرب آنان و بواطن صور معاصی از نتایج اعمال ‏و امثال آن وارد شده بر نوعی از تشبیه و استعاره حمل نموده، درنتیجه خود را به ورطه سفسطه بیندازند حس را خطاکار دانسته‏قائل به روابطی جزافی و نامنظم در میان اعمال و نتایج آن شوند و محذورهای دیگری از این قبیل را ملتزم گردند.

و نیز به همین جهت ‏بوده که وقتی یک عده از انسان‏ها معراج‏ جسمانی رسول خدا را انکار کرده‏اند ناگزیر شده‏اند که بگویند معراج آن حضرت در خواب بوده چون رویا به نظر ایشان یک‏خاصیت مادی است ‏برای روح مادی، و آنگاه ناچار شده‏اندآیات و روایاتی را که با این گفتارشان سازگاری نداشته تاویل کنند گو اینکه از آیات و روایات یکی هم با گفتار ایشان سازگارنیست (16)

 

 

 

 

آیات سوره مبارکه نجم و داستان معراج

نگارنده گوید :پیش از اینکه به جمع‏بندی و نتیجه‏گیری ونقل اقوال بقیه علمای اسلام و دانشمندان بپردازیم لازم است‏آیات شریفه سوره نجم را نیز که بگفته عموم مفسرین مربوط به‏داستان معراج رسول خداصلی الله علیه و اله یعنی قسمت دوم از ماجرای‏اسراء و معراج است مورد بحث و تحقیق قرار داده و سپس به‏جمع بندی اقوال و نتیجه‏گیری آنها بپردازیم ، و در آغاز، متن این‏آیات را با ترجمه ساده آن برای شما میآوریم و سپس به تفسیر ومعنای آن میپردازیم خدای تعالی در این سوره چنین میفرماید:

و النّجم اذا هوی ، ما ضل صاحبکم و ما غوی و ما ینطق عن الهوی ان ‏هو الا وحی یوحی علّمه شدید القُوی ذو مره فاستوی و هو بالافق الاعلی ثم‏دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی فاوحی الی عبده ما اوحی ما کذب‏الفواد ما رای ا فتمارونه علی مایری و لقد راه نزله اخری عند سدره المنتهی‏عندها جنه الماوی اذ یغشی السدره ما یغشی ما زاغ البصر و ما طغی لقد رای من آیات ربه الکبری‏.

-قسم به آن ستاره هنگامیکه فرود آید،که این رفیقتان نه گمراه شده ‏و نه از راه بدر رفته ، و نه از روی هوی سخن گوید ، این نیست جز وحیی که به‏او میشود، و فرشته پرقدرت به او تعلیم دهد،آن صاحب نیروئی که نمایان‏شد ، و او در افق بالا بود ، آنگاه که نزدیک شد و بدو آویخت ،که بفاصله‏دو کمان و یا نزدیکتر بود،و به بنده‏اش وحی کرد آنچه را وحی کرد ، ودلش تکذیب نکرد آنچه را دیده بود، آیا با او در آنچه دیده بود مجادله‏میکنید، یکبار دیگر نیز فرشته را دید، نزد درخت‏سدر آخرین ،که بهشت ‏اقامتگاه نزدیک آنست ، آندم که درخت‏سدر آنچه را فرا گرفته بود فرا گرفته بود، دیده‏اش خیره نشد و طغیان نکرد، و شمه‏ای از نشانه‏های بزرگ‏پروردگارش را بدید.

البته همانطور که مشاهده میکنید این آیات شریفه مانند آیه‏کریمه سوره‏«اسراء»آن صراحت را ندارد ، و بخاطر افعال و ضمائربسیار و واضح نبودن مرجع این ضمائر و فاعل افعال مذکوره قدری‏اجمال و ابهام دارد و همین اجمال و ابهام به تفسیر و معانی آنهاسرایت کرده و اختلافی در گفتار مفسران در تفسیر این آیات‏بچشم می‏خورد،که ما برای نمونه توجه شما را بموارد زیر جلب‏میکنیم،از آن جمله است این آیه:

علّمَهُ شَدیدُ القُوی که ضمیر«علمه‏»را برخی به رسول خدا برگردانده و برخی به قرآن. و مراد از«شدید القوی‏»نیز برخی‏گفته‏اند جبرئیل است و برخی گفته‏اند: خدای تعالی است.

و در آیه بعدی نیز در معنای‏«ذو مره فاستوی‏» برخی گفته‏اند: منظور از«ذو مره‏»جبرئیل است و برخی گفته‏اند: رسول خدا است.

چنانچه در فاعل‏«فاستوی‏»نیز همین دو قول وجود دارد.

و در مرجع ضمیر«هو»در آیه‏«و هو بالافق الاعلی‏»و فاعل‏«دنا»و«کان‏»نیز همین دو قول دیده میشود.

و در فاعل آیه‏«فاوحی الی عبده...»نیز اختلاف است که‏آیا جبرئیل است‏یا خدای تعالی.

و اختلافات دیگری که با مراجعه به تفسیرهای مختلف وگفتار مفسرین شیعه و اهل نت‏بوضوح دیده میشود.

و شاید بخاطر همین اجمال در این آیات بوده که مرحوم شیخ‏طوسی در داستان اسراء و معراج رسول خداصدر تبیان فرموده: و الذی یشهد به القرآن الاسراء من المسجد الحرام الی‏المسجد الاقصی،و الثانی یعلم بالخبر(17)

-یعنی آنچه قرآن بدان گواهی دهد همان اسراء از مسجد الحرام تا مسجداقصی است و قسمت‏بعدی آن یعنی ماجرای معراج رسول خداصاز روی‏اخبار معلوم شود.

و یا در کلام ابن شهر آشوب آمده بود که: قالت الامامیه و الزیدیه و المعتزله بل عرج بروحه و بجسمه الی‏بیت المقدس لقوله تعالی‏«الی المسجد الاقصی‏(18).

اگر چه در انتساب این کلام به ابن شهر آشوب برخی تردیدکرده و آنرا از تصرفات و تحریفات کسانی دانسته‏اند که کتاب‏مناقب ابن شهر آشوب را مختصر کرده و اصل آنرا از بین برده‏اند (19).

ولی با تمام این احوال شواهد و قرائنی در همین آیات شریفه‏هست که بخوبی شان نزول آنرا همانگونه که بسیاری از مفسران‏گفته‏اند و روایاتی هم در این باره رسیده درباره معراج رسول‏خداصلی الله علیه و اله تایید میکند ، مانند آیاتی که داستان رویت رسول‏خداصلی الله علیه و اله به لفظ ماضی یا مضارع آمده یعنی آیه 10 تا 18 که‏بخوبی روشن است که فاعل آنها رسول خدا است و این رویت‏هم بصورت معجزه و خرق عادت و در آسمانها و عوالم دیگری غیر از این دنیا صورت گرفته چنانچه برای اهل فن روشن است.

و سخن برخی نیز که سعی کرده‏اند این رویت را به رویت‏قلبی حمل کنند و نظیر حدیث‏«ما رایت‏شیئا الا و رایت الله قبله‏و بعده و معه‏»بدانند خلاف ظاهر است،و اگر در موردی هم بخاطرمحال بودن متعلق رویت ‏بناچار حمل بر معنائی شود دلیل برحمل جاهای دیگر نمی‏شود،که بر اهل فن پوشیده نیست،وبحث و توضیح بیشتر هم در این باره از بحث ما که یک بحث‏تاریخی است ‏خارج بوده و شما را بجاهائی که در این باره بحث‏علمی و تفسیری بیشتری کرده‏اند حواله میدهیم ، و تنها در اینجاگفتار مرحوم مجلسی را نقل کرده و بدنبال نقل تاریخی خود بازمیگردیم:

ایشان �




:: موضوعات مرتبط: معراج رسول اکرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 425
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: